سوال این است که اگر سال 61 هجری بود ما الان کجا بودیم؟ واقعا پیش روی امام حسین خونمان را براحتی داده بودیم؟ به آن فوز «یا لیتنی کنت معکم فافوز معکم» رسیده بودیم؟ این باب بسته نیست، بنابراین امام رضا (ارواحنا فداه) فرمود، اگر می خواهید در ثواب شهداء امام حسین(ع) شریک باشید، هر وقت یاد امام حسین افتادید بگویید «یا لیتنی کنت معکم ...» ای کاش من با شهداء همراه شما بودم و من هم فائز می شدم. پیدا است که این باب باز است. اما نیت حقیقی می خواهد و نیت از روی هوس به درد نمی خورد. اگر کسی نیت همراهی داشت به فوز همراهی می رسد. قافله امام حسین تمام شده نیست. هنوز دعوت حضرت هست که «هل من ناصر ینصرنی» پس ما اگر سال 61 هجری بود واقعا لبیک گفته بودیم و خونمان را پیش روی امام حسین داده بودیم؟ یا اینکه طواف هایمان را می کردیم و می گفتیم موسم حج هست و بعد هم به خانه هایمان می رفتیم؟! یا اینکه مثل «ترما» هنوز داشتیم گندم به یمن می بردیم؟! یا این که ظهر عاشورا اسبمان را بر می داشتیم و در می رفتیم؟! ضحاک مشرقی با حضرت برخورد، گفت آقا تا امید پیروزی هست من با شما هستم. ظهر عاشورا گفت آقا دیگر امید پیروزی نیست. اسبش را سوار شد و رفت. ما جزء کدام ها بودیم؟ آنهایی بودیم که شب عاشورا صفمان را جدا می کردیم و می رفتیم؟ وقتی خبر شهادت مسلم رسید، صفمان را جدا می کردیم و می رفتیم؟ واقعا کجای کار بودیم؟ انشاء الله وقتی حضرت پا به رکاب بگذارند همه سربازیم. ولی سعید بن عبدالله با بقیه فرق می کند، دیگر اصحاب نماز خواندند، ولی او سپر آنها شده است. ما حاضر بودیم سپر امام حسین (ع) شویم تا حضرت نماز بخواند؟ تیرها را به جان بخریم که تیر به سیدالشهداء نخورد. این سوال امروز است که ما واقعا کجای کاریم؟ اگر نقطه قوت های اصحاب در ما نباشد و نقطه ضعف های دشمنان و آنهایی که با حضرت درگیر شدند و دنبال غنائم و پول بودند و خیمه حضرت را به طمع دنیا غارت کردند در ما باشد چه؟! آنهایی که تا رفتند خودشان را جمع و جور کنند و به امام حسین(ع) برسند، کاروان حضرت رفت. آنهایی که دلشان می خواست بی تفاوت باشند و به قول معروف سری که درد نمی کند دستمال نمی پیچند. اگر این نقطه ضعف ها در ما باشد، ما سال 61 هجری همان جاها قرار می گرفتیم. الان، ایام اینگونه محاسبه هاست. واقعا آدم باید محاسبه کند که کجاییم. اگر به جایگاه اصحاب رسیدید، خوشا به حالتان. یعنی اگر در عاشورای امام حسین بابی به روی شما از عاشورا باز شد و حاضر شدید خونتان را پیش روی امام حسین(ع) بدهید که «طوبی لکم و حسن مئاب» و اگر نیست از الآن خودمان را آماده کنیم. روز این تصمیم های بزرگ عاشوراست. مثل شب قدر که تمام می شود از فردای شب قدر دوباره باید برای شب قدر بعد آماده شوی. اگر بشود، الحمدالله یک درجه بالاتر می رسید. اگر کسی درب عاشورا به رویش باز شده و مثل حر شده، بداند که از حر بالاتر هم در کربلا هست. حبیب هم هست، خودش را آماده کند برای سال بعد تا حبیب بشود. پناه بر خدا اگر نشدیم، باید خیلی به امام حسین التماس کنیم. که آقا این قافله شما دارد می رود، اگر هنوز تعلقات داریم، قرض هایمان را ندادیم، نماز قضاهایمان را نخواندیم، وصیت نامه مان را ننوشته ایم و هزار هوس هایی که داریم و هنوز مرد این راه نشدیم، در روز عاشورا که درهای عاشورای حقیقی سال 61 باز است، مصمم شویم که فدایی امام حسین(ع) باشیم. واقعا فرصتی بهتر از عاشورا نیست. در عاشورا نسیم عاشورای سال 61 هست و پرواز کردن خیلی آسان است. کسی که در این فضا نتواند پرواز کند چه زمانی می تواند؟ فرمود در ماه رمضان اگر آمرزیده نشدید دیگر خبری نیست، بجز یک عصر عرفه ای که می آید. چون درهای رحمت باز بوده و شما به بهشت نرفتید. اگر در عاشورا که نسیم عاشورای 61 می وزد کسی نتواند دست در دست امام حسین بگذارد، دیگر بقیه اش هوس است. اگر خدای نکرده مثل بنده بارتان هنوز روی زمین است، از همین الآن برای عاشورای سال بعد آماده بشوید. فرض کنید حضرت می خواهند سال آینده قیام کنند. بارهایمان را ببندیم، نمازهایمان را بخوانیم، قرض هایمان را بدهیم، گندم زن و بچه مان را ببریم که حضرت را دم کوفه نبینیم که بگویند کجا می روی؟ بگوییم داریم گندم می بریم. یک سال فرصت داریم و در این یک سال بارمان را ببندیم. تا همین که صدای حضرت از کنار کعبه بلند شد در قافله حضرت باشیم. فرمود 313 نفر اصحاب امام زمان(ع) آنقدر آماده اند که ندای حضرت که کنار کعبه بلند می شود، کنار حضرت هستند. بعضی هایشان طی الارض دارند، بعضی هایشان در روایات دارد از ابر استفاده می کنند و خودشان را می رسانند. آماده آماده. پس آیا پا به رکاب هستیم؟ اگر هستیم الحمدالله. اگر هم نشدیم، شدیم درجه پایین تر. شهدای کربلا درجات دارند. زیرا تنافس در درجات است. محافظت های بعدی از داشته های عاشورایی نکته بعد اینکه آنچه به کف آوردیم شیطان دم درب ایستاده از ما بگیرد. فرمود اگر آنچه در محضر ولی معصوم خدا دارید حفظ می کردید، روی آب راه می رفتید و ملائکه به شما دست می دادند، اهل ملکوت می شدید. آنچه در عاشورا در این دهه به دست آوردیم، حفظش مشکل است. حفظش از به دست آوردنش سخت تر است. به خدا بسپاریم و مراقبت کنیم. محبتی که با اشک آمده، صفای باطن و طهارتی که با اشک آمده، این را با ادامه عاشورا حفظش کنیم. انشاء الله مجالس محفوظ است، اگر هم مجلس نبود در خانه برای خودمان، برای اهل بیت مان روضه بخوانیم، زیارت عاشورا را بخوانیم. روضه خواندن جمعیت زیاد نمی خواهد، خرج هم ندارد. آن چه در این دهه به دست آوردیم حفظ کنیم که از کف ندهیم. اگر حفظش کردیم درهای عاشورا باز می شود. انشاء الله سال بعد احساس می کنیم حر یا زهیر شده ایم. احساس می کنیم حضرت ما را قبول کردند و ما دعوت ایشان را اجابت کردیم. السلام علیک یا اباعبدالله. گفتاری از استاد محمد مهدی میرباقری
نوشته شده توسط : سبحان |
جمعه 92 دی 13 ساعت 10:57 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللهِ وَ فیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (سوره مبارک آل عمران 101) و چگونه کفر مى ورزید، با این که آیات خدا بر شما خوانده مى شود، و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، به راهى راست،هدایت شده است. ***** چند وقتیه که به معنای این آیه دقت می کنم ولی هنوز فهمش برام سخته و برام قابل درک نیست ،درسته! استنادات تاریخی زیادی می شه پیدا کرد برای کسانی که زمان حضرت پیامبر (ص) و همچنین ائمه (س) رو درک کردند اما به آیات الهی کافر شدند و در برخی موارد حتی در مقابل ائمه (س) قد علم کردند و نسبت به آنها کفر ورزیدند. در شان نزول این آیه مفسرین نقل می کنند که : یکى از یهودیان به نام «شاس بن قیس» که پیرمردى تاریک دل و در کفر و عناد کم نظیر بود روزى از کنار جمعى از مسلمانان مى گذشت، دید جمعى از طایفه «اوس» و «خزرج» که سال ها با هم جنگ هاى خونینى داشتند، در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند، و آتش اختلافات شدیدى که در جاهلیت در میان آنها شعله ور بود، به کلى خاموش شده است. از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد و با خود گفت: اگر اینها تحت رهبرى محمّد(صلى الله علیه وآله) از همین راه پیش روند، موجودیت یهود به کلى در خطر است. نقشه اى به نظرش رسید: به یکى از جوانان یهودى دستور داد به جمع آنها بپیوندد، و حوادث خونین «بعاث» (محلى که جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شده بود) را به یاد آنها بیاورد، و آن حوادث را پیش چشم آنها مجسم سازد. این نقشه که با مهارت به وسیله آن جوان یهودى پیاده شد، مؤثر واقع گردید، جمعى از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفتگو پرداختند، و حتى بعضى از افراد طایفه «اوس» و «خزرج» یکدیگر را به تجدید آن صحنه ها تهدید کردند، چیزى نمانده بود که آتش خاموش شده دیرین، بار دیگر شعله ور گردد. خبر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید، فوراً با جمعى از مهاجرین به سراغ آنها آمد، و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تکان دهنده خود آنها را بیدار ساخت.جمعیت، چون سخنان آرام بخش پیامبر را شنیدند از تصمیم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمین گذاشته، دست در گردن هم افکنده، بشدت گریه کردند، و دانستند این از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است، و صلح و صفا و آشتى بار دیگر کینه هائى را که مى خواست زنده شود، شستشو داد. ***** چگونه ممکن است شما کافر شوید با این که آیات خدا بر شما خوانده مى شود و پیامبر او در میان شماست»؟! (وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللّهِ وَ فیکُمْ رَسُولُهُ). و چگونه کفر می ورزید در حالیکه هزاران هزار دلیل و برهان و نشانه بر صادق نبودن ادعایتان رو شده است. و چگونه کفر می ورزید درحالیکه شما زمان حضرت امام (ره) را درک کرده اید و از یاران و سابقون امام و انقلاب محسوب می شوید و اکنون نیز خلف صادق آن امام همام در میان ماست. و چگونه کفر می ورزید با اینکه بر خود شما نیز ثابت شده است که ادعایتان کذب محض است. و چگونه کفر می ورزید و متعصبانه بر گفته ها و کردارهای نا صحیح خود پافشاری می کنید. و چگونه کفر می ورزید در حالیکه دندان های کثیف بدخواهان این ملت و انقلابشان در پیش چشمانتان نمایان است. اگر دیگران گمراه شوند، زیاد جاى تعجب نیست، تعجب در این است که: افرادى که پیامبر را در میان خود مى بینند، و دائماً با عالم وحى در تماس هستند، چگونه ممکن است گمراه گردند؟ و مسلماً اگر چنین اشخاصى گمراه شوند، مقصر اصلى خود آنها هستند و مجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود. در پایان آیه به مسلمانان توصیه مى کند: براى نجات خود از وسوسه هاى دشمنان، و براى هدایت یافتن به صراط مستقیم، دست به دامن لطف پروردگار بزنند، و به ذات پاک او و آیات قرآن مجید متمسک شوند، قرآن مى فرماید: «و هر کس به خدا تمسک جوید به راه مستقیم هدایت شده است» (وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراط مُسْتَقیم).
نوشته شده توسط : سبحان |
دوشنبه 92 دی 9 ساعت 11:7 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
اول قــرار بــود بـا هم سفـــر کنیـــم
نوشته شده توسط : سبحان |
یکشنبه 92 دی 1 ساعت 11:41 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
آنچه ما یاد میگیریم دو نقش میتواند برای ما داشته باشد: میتواند ما را راه ببرد و پیش ببرد و به مقصد برساند، و میتواند حجتی علیه ما بشود و ما را به آتش برساند. اگر آموختی و اگر تذکر شنیدی باید با آن راه بروی، واگرنه آموخته ها حجت علیه شما میشوند. آن حکایت را شنیده اید که عالمی به روستایی رفت و مردم را صدا زد و گفت بیایید.گفتند چکار داری؟ گفت میخواهم همه تان را جهنمی کنم. پرسیدند علتش چیست؟ گفت من که برای شما حرف میزنم، برای حرفهایم پیش خدا حجت دارم، اما روز قیامت از همین حرفها به عنوان حجت بر علیه شما استفاده میکنم و اگر با آنها راه نروید، خودتان را گرفتار می کنید. برگرفته از بخش از سخنان علی صفایی حائری(عین - صاد)
نوشته شده توسط : سبحان |
شنبه 92 شهریور 30 ساعت 8:5 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
مریض آمده اما شفا نمیخواهد قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهای کافیست بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
دلیل نالهی من یک نگاه محبوب است وگرنه درد غلامان دوا نمیخواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمیخواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت نماز در حَرَمت «اهدنا» نمیخواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد رواست حاجت عاشق، دعا نمیخواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری در این جهان غریب آشنا نمیخواهد؟
ببین به گوشهی صحنت پناه آوردم مگر کبوتر آواره جا نمیخواهد؟
به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق» دلم بدون رضا (ع) کربلا نمیخواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کردهست طواف کعبه بخواهم، خدا نمیخواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا نگفته است، نه اینکه عبا نمیخواهد
نوشته شده توسط : سبحان |
دوشنبه 92 شهریور 25 ساعت 12:36 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
نوشته شده توسط : سبحان |
جمعه 92 مرداد 25 ساعت 9:43 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
نوشته شده توسط : سبحان |
دوشنبه 92 مرداد 14 ساعت 12:11 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
نوشته شده توسط : سبحان |
دوشنبه 92 تیر 31 ساعت 11:53 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
در این ماه رمضان، گام اول استغفار است . و گام دوم بهرهبرداری از مواهب آن است: چه در معرفت و ذکر، چه در عهد و میثاق و پیمانهای جدید، چه در حب و ایمان، چه در تقوا و عمل صالح، و چه در بلاها و گرفتاریها. ما که مرد هیچ کدام از این میدانها نبودهایم و اهل بلا هم که نبودهایم حداقل در این سه مرحلة بعد، یعنی تضرع و توسل و اعتصام به او، نالهای بکنیم و بهرهای بگیریم. علی صفایی حائری؛(بهار رویش، ص158)
نوشته شده توسط : سبحان |
یکشنبه 92 تیر 23 ساعت 7:9 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
خواست شرحی بنویسد عطشت را ، خط اول شد رمضان السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
نوشته شده توسط : سبحان |
جمعه 92 تیر 21 ساعت 7:24 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|