مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد. مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند.تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دوبرابر کرد . به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت. او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت وسرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی در آمریکا هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت بودم.
نوشته شده توسط : سبحان |
شنبه 90 شهریور 19 ساعت 10:4 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد. امام رضا علیه السلام: اَلسَّخىُّ یَأکُلُ مِن طَعامِ النَّاسِ لِیَکُلوا مِن طَعامِهِ ، وَ البَخیلُ لا یَکُلُ مِن طَعامِ النَّاسِ لِئَلّا یَأکُلوا مِن طَعامِهِ؛ سخاوتمند، از غذاى مردم مىخورد، تا مردم از غذاى او بخورند، اما بخیل از غذاى مردم نمىخورد تا آنها نیز از غذاى او نخورند. (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 15، ح 26)
نوشته شده توسط : سبحان |
سه شنبه 90 شهریور 15 ساعت 6:14 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
توصیههای آیت الله مصباح برای شب قدر شبی برای بخشش همه ----------------------------- اینکه شب قدر بهتر از هزار شب است، به چه معناست؟ در کتاب فروع کافی روایاتی برای برتری شب قدر، بر سایر شبهای سال و بلکه بر هزار ماه، که بیش از هشتاد سال عمر میشود، وجود دارد. عبادتی که در شب قدر انجام میگیرد از عبادت هزار ماه برتر است. کسی که موفق شود در شب قدر، دو رکعت نماز بخواند مثل آن است که در هزار ماه هر شب دو رکعت نماز بخواند. این امتیاز توفیقی است که خدای متعال به پیغمبر اسلام و به مسلمانها عنایت فرموده است تا مردم، تشویق شده و این شب را به عبادت بپردازند و از مزایا و برکات آن استفاده کنند. شب قدر همچون بار عامی است که بزرگان و سلاطین برای زیردستان، رعایا و بندگان خود، داده و هدایایی را میبخشیدند. خدای متعال که ارحم الراحمین است و رحمت او قابل مقایسه با هیچ رحمت و فضلی نیست، بر امت اسلامی منت گذاشته و شب قدر را همچون بار عام، شب بخشش قرار داده است. شبی که عبادت آن نیز از عبادت هزار ماه برتر است. تقدیر، تثبیت، امضاء در سه شب قدر ------------------------------------------ در روایتی درباره تعیین شب قدر آمده است: مقدّرات سال در شب نوزدهم تقدیر میشود؛ «قُسِمَ فِیهَا الْأَرْزَاقُ وَ کُتِبَ فِیهَا الاجَالُ وَ خَرَجَ فِیهَا صِکَاکُ الْحَاجِّ» در شب نوزدهم ارزاق، درآمدها و روزی افراد و همچنین مدت حیات و زندگی آنان تا سال آینده تعیین میشود. علاوه بر آن در شب نوزدهم مشخص میشود که چه کسانی در آن سال به حج میروند. سپس در شب بیست و یکم آنچه در شب نوزدهم مقدر شده، بر آن ابرام و تأکید میشود. این به این معناست که در شب بیست و یکم آنچه در شب نوزدهم تعیین و مقدر شده، قابل تغییر است، آنچه که از شب نوزدهم تا شب بیست و یکم مقدر شده و تغییر یافته، در شب بیست و یکم ثبت شده و در شب و بیست و سوم قطعی، نهایی و امضاء میشود. براساس این روایت هر سه شب از شبهای قدر به شمار میآیند. اثبات ولایت ائمه با سوره قدر --------------------------------- در اینجا این سؤال مطرح میشود اکنون که دیگر نزول قرآنی وجود ندارد که ملائکه بر پیغمبر نازل شوند، پس در شب قدر ملائکه برای چه کاری و بر چه کسی نازل میشوند؟ در اصول کافی در باب حجت، روایتی از امام معصوم(ع) آمده است که خطاب به شخصی فرمودند: «برای اثبات ولایت ما برای مخالفین، با سوره قدر احتجاج کنید. چرا که یکی از دلایل لزوم امام بعد از پیغمبر اکرم(ص) این سوره است.» این شخص با تعجب میگوید در این سوره از امامت و ولایت سخنی گفته نشده است. پس چگونه میتوان از این سوره برای اثبات مسأله امامت احتجاج نمود؟ حضرت فرمودند: از مخالفان بپرسید در شب قدر ملائکه بر چه کسی نازل میشوند؟ آیا تاکنون کسی ادعا کرده است که در شب قدر، ملائکه بر او نازل شده باشند؟ هیچ کس نمیتواند ادعا کند که نزول ملائکه را در شب قدر درک کرده است. تاکنون نیز کسی در این باره مدعی نشده است. قرآن نیز میگوید «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» فرشتگان با روح در شب قدر نازل میشوند. بنابراین حتماً باید پس از پیغمبر(ص) کسی وجود داشته باشد تا ملائکه بر او نازل شوند. او کسی جز حجت خدا و امام زمان صلوات ا... علیه نخواهد بود.
نوشته شده توسط : سبحان |
چهارشنبه 90 مرداد 26 ساعت 12:58 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
نوشته شده توسط : سبحان |
جمعه 90 مرداد 21 ساعت 1:34 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار ؛ تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد . می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه ! آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ... گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ...
نوشته شده توسط : سبحان |
پنج شنبه 90 مرداد 20 ساعت 9:37 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
السلام علیک من شهر لا تنافسه الایام (سلام بر تو ای ماهی که هیچ زمانی با تو پهلو نزند.) السلام علیک من مجاور رقت فیه القلوب و قلت فیه الذنوب. (سلام بر تو ای همسایه ای که دلها نزد تو نرم شد و گناهان در تو نقصان گرفت.)
گاهى که تنهایى، آینه برمىدارى و به چهره خویش مىنگرى، تا نیک و بد و زشت وزیباى آن را ببینى . خلوت با خویش، براى شناخت «خود»! شاید در حضور جمع، شرم کنى، ولى درتنهایى، خجالت و شرمى نیست، چون نگاه و مراقبتى نیست، جز همان که نگاهش همه جاهست و مراقبتش دائمى است . ماه رمضان، به نوعى فصل محاسبه است . «محاسبه» و «مراقبه» هم یک آینه است، اما ... پیش چهره جانت و در برابرروحت! و ... شاید در حضور جمع و در ازدحام روز مرهگى نتوانى و مجالى نیابى تااز خودت حساب بکشى . اینجا هم خلوت و تنهایى و فراغت، چارهساز است . لحظات سرشار از برکات و معنویات رمضان از همین فراغتهاى مطلوب و دوست داشتنىاست . فرصتخلوت با خویش و خداست، ساعات حضورو در مجلس «مراقبه» و «محاسبه»است، موعد امتحان اخلاص است، فرصتى است تا «دفتر دل» را بگشایى و «کتاب عمل»را بازخوانى کنى . تو که مىگفتى: مجال و حالى نیست، گرفتاریها و مشکلات و ... فرصتى براى «رسیدن به خود» نمىگذارد، اینک، این همان مجال و فرصت ناب! توباید آموخته و تمرین کرده باشى، «تنهایى در جمع» را، «خلوت» در «ازدحام»را، «سکوت در هیاهو» را، رمضان چیست و تو در کجاى این «قطعهاى از بهشت»قرار دارى که موهبتخدا براى زمینیان است؟ با کدام دعوت به این ضیافت آمدهاى؟ سر کدام سفره و مائده معنوى نشستهاى و فیض حضورت و بهره آمدنت چیست؟ این نیز نوعى محاسبه و حساب کشیدن از خویش را مىطلبد . سر سفره ضیافت الهى نشستهاى . سحرهاى پر برکت، افطارهاى پرمعنویت، شبهاى دعاى افتتاح و کمیل، جلسات دعا وترتیل و تلاوت و تواشیح، حالات پرجذبه انس با قرآن و مفاتیح، تهجد و سحرخیزى وچشمان بیدار قبل از فجر دعاهاى روزانه، همه و همه مائدههاى آسمانى این «شهرالله» است و تو را فرا خواندهاند، تا به قدر تشنگى و توان و در حد ظرفیت وجودىاز این «چشمه رحمت» بنوشى و از «جان جامه تقوا» بپوشى و در راه عبودیتخدابکوشى. بالاخره مهمان شدیم .... اینک که آمدهاى و مهمان این بزم حضورى، وقت تنگ و مجال گذرا را باید مغتنمشمرد. جواد محدثی
نوشته شده توسط : سبحان |
پنج شنبه 90 مرداد 13 ساعت 6:25 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
سراشیبی شعبان از این فرصتها استفاده کنید. الان ماه شعبان متأسفانه دارد تمام مىشود. ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است. در همین صلواتى که در مفاتیح مقرر است: «الّذى کان رسول اللَّه (صلّىاللَّهعلیهواله) یدأب فى صیامه و قیامه فى لیالیه و ایّامه بخوعا لک فى اکرامه واعظامه الى محلّ حمامه»؛ پیغمبر تا دم مرگ، تا آخر عمر، ماه شعبان را بزرگ مىداشت و در مقابل ماه شعبان خضوع مىکرد و عادت داده بود خودش را به صیام و قیام در ماه شعبان. در دنبالهى این صلوات هست که: «اللّهم فاعنّا على الاستنان بسنّته فیه»؛ از خدا مىخواهد که ما را هم موفق بدار که همان سنت پیغمبر را در ماه شعبان رعایت کنیم. این ماه شعبان - حتماً مىدانید دیگر - دالان و دهلیز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضیافت الهى است؛ یک تالار عظیم که اگر کسى وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت کرد که از آنچه در آنجا خداى متعال آماده کرده، به خودش بهرهیى برساند، بهرهى فراوانى خواهد برد که آن بهره در ماه شوال و ماههاى دیگرِ سال نیست؛ فقط مخصوص ماه رمضان است. انواع و اقسام ضیافتهاى الهى: رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان است؛ اینها را سر سفرهى ماه رمضان گذاشتهاند. بعضىها مىآیند و به این سفره نگاه نمىکنند و از وسط این سفره و اشیاء آن عبور مىکنند و مىروند و هیچى هم گیرشان نمىآید؛ بعضىها یک چیز مختصرى برمىدارند؛ یک روزهیى مىگیریم ما؛ یک مختصرکى، یک چیزى؛ اما بعضىها نه، حسابى مىنشینند سر این سفره و از رحمت الهى کیسهى خودشان را پُر مىکنند؛ عزت مىخواهند، دنیا مىخواهند، آخرت مىخواهند؛ رفع گرفتارى مىخواهند، گشایش در زندگى مىخواهند، استغناى طبع مىخواهند، صفات و خُلق حسنه مىخواهند؛ هرچه مىخواهند، براى خودشان و براى دیگران برمىدارند.
براى اینکه انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى و گولى نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود؛ نگاهى به دوروبر کند و استفادهیى ببرد و براى اینکه این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار دادهاند؛ رجب یکجور، شعبان یکجور دیگر. رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام (رضواناللَّهعلیه) پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مىآید و دوست دارید. فرمودند: دعاى کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعاى کمیل که مىدانید اصلاً ورود اصلىاش مال شب نیمهى شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنى النّار اعملت اهلها انّى احبّک»؛ جهنم هم که من را ببرى، فریاد مىکشم تو را دوست دارم. و در دعاى کمیل: «لان ترکتنى ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مىکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار وزیر، مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات13/7/83
نوشته شده توسط : سبحان |
پنج شنبه 90 مرداد 6 ساعت 12:50 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
درویشی کودکی داشت که از غایت محبّت، شبْ پهلوی خودش خوابانیدی.
نوشته شده توسط : سبحان |
سه شنبه 90 مرداد 4 ساعت 4:33 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
سخت بود اما شد، وقتی استقامت و باور عمیق در کار باشه کاری هایی می شه کرد که تصورش در ابتدا شاید خیلی دشوار باشه،حکایت جمع و جور شدن تعدادی از بچه های طرح ولایت در شیراز از همون کارها بود و چند وقت بود که مدام پی گیرش بودیم، و بالاخره با عنایت امام زمان (عج) تونستیم زیر سایه امین ولایت حضرت شاهچراغ(ع) جمعی از بر و بچه های طرح ولایتی رو دور هم جمع کنیم و ذیل گفتمان حضرت روح الله و مقام معظم رهبری و انقلاب اسلامی دوباره به باز آفرینی مفاهیم ناب انقلاب اسلامی بپردازیم. البته شکل گیری این جمع چیزی حدود یکسال و نیم طول کشید و ما امروز در مرحله بدست آوردن برآیند و حاصل جمع هستیم و من در حالی این مطلب رو می نویسم که در آستانه برگزاری دومین نشست عملیاتی این مجموعه هستیم، راستش رو بخواهید تصمیم گرفتیم که در مرحله اولِ به بازخوانی مفاهیم انقلابی و دینی بپردازیم و به سراغ اندیشه های متفکرین متدین و مسلمانی برویم ، که وجه مشخصه شان در بین سایر دین داران و متفکران امام باوری آنهاست و در واقع می شود گفت که در ذیل گفتمان امام، رهبری و انقلاب جمع می شوند. بنابراین مجموعه نشست هایی را با عنوان دوره های آموزشی تفکر دینی طرح ریزی کردیم. اولین نشست (نگرش سیستمی به دین) با محوریت اندیشه های تربیتی علی صفایی حائری(عین-صاد).که در 20 ام خرداد 90 تشکیل شد. فایل سخنرانی های نشست اول رو می تونید از اینجا دریافت کنید. دومین نشست (انسان انقلاب اسلامی) بررسی آرا ، افکار و اندیشه های شهید سید مرتضی آوینی ، در قالب طرح مطالعاتی نسیم حیات که انشاءالله جمعه 24 ام تیرماه 90 برگزار خواهد شد. به یاری خدا سایتی رو برای مجموعه فراهم کردیم که فایل ها صوتی و تصویری و متنی نشست ها رو بتوانیم در اختیار همگان قرار بدهیم ،اگر از بر و بچه ها کسی پیشنهادی داره شدیدا مشتاق شنیدنش هستیم. -------------------------------------------- مطلب دوم اینکه چند وقتی است برخی دوستان نسبت به لوگوی وبلاگ بنده و تصاویر موجود در اون پیشنهاداتی رو داشته اند و من هم چون برای مخاطبین خودم احترام زیادی قائل هستم با طراحی یک نظر سنجی به دنبال ایجاد تغییرات در تصاویر و طراحی لوگوی جدید هستم،بنابراین خوشحال می شم اگر لطف کنید و در نظر سنجی وبلاگ بنده در سمت چپ وبلاگ شرکت کنید و نظر خودتون رو برای من بفرستید. ------------------------------------------- و دست آخر اینکه گذشت سن حضورت ز سن نوح ولیکن شمار مردم کشتی نکرده تغییری آقا جان،شعبان که از راه می رسد مشتاقانه از نیمه آن سرک می کشیم تا شاید عنایتی کنی و امسال در ماه رمضان از تو سرشار شویم و به حقیقت قدر که همان امام زمان است دست یابیم. السّلام علیک ایّها المهذّب الخائف؛ السلام علیک ایّها الولى الناصح ؛السلام علیک یا سفینة النجاة؛ السلام علیک یا عین الحیوة و اینروزها دلخوش به این جملات مناجات شعبانیه ایم که: الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی و نفعی و ضری خدایا فزونی و کاهش و سود و زیانمان همه به دست توست نه بدست دیگران
نوشته شده توسط : سبحان |
شنبه 90 تیر 18 ساعت 12:7 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
ماجرای عکس زیباترین دختر دنیا و... از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟! ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند،که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده. «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آن گاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم. آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که نجفآبادی بود. معدن ذوق بود. او که میآمد من به الکفایه قطعاً به وجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت. آن ایام مصادف شده بود با ایام قلبالاسد (?? تا ?? مرداد) که ما خرماپزان میگوییم و نجف با ?? یا ?? درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی به وجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد. ما ایرانیها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.آن سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلاً قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود. تقریباً هم مخروبه بود.من فروردین را آنجا به طور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود، ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعاً کشنده بود. وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور برمیدارم، در اقل وقت و سریع! با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که کتابی هم نوشته بود به نام «شناسنامه خر» آمد. مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم. اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید.؟ سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی(ع) هم مستحبی. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمرهاش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد. نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند) پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی. گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمیتوانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلبالاسد وارد حجرهام شدم، حالت غیرعادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی(ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم میخوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
نوشته شده توسط : سبحان |
پنج شنبه 90 تیر 2 ساعت 4:58 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|