حاشیه نگاری های برگزاری جشنواره فیلم فجر در شیراز (بخش سوم) روز سوم : دوشنبه 17 بهمن ساعت 20:30 ؛ سانس سوم سینما « سعدی » فیلم سینمایی « پل چوبی » به کارگردانی مهدی کرم پور
این بار 10 دقیقه زودتر جلوی سینما حاضر هستم ولی برای اولین بار مجبور می شوم برای تهیه بلیت در صف بایستم ،15 دقیقه در صف منتظر می مانم ولی بلیت تمام می شود ؛ جلوی سینما «سعدی » مملو از تماشاگر است ؛ زن و مرد بدون توجه به رعایت فواصل شرعی در هم می لولند ، این قشر از جامعه ما که اکثریت جمعیت جلوی سینما را تشکیل می دهند ، اصلا پایبند به رعایت موازین شرع نیستند ،این رو به راحتی می شه از قیافه هاشان حدس زد ،چهره های بزک کرده دختران و زنان در نگاه اول ، مخاطب غیر آگاه را به فکر مراسم عروسی می اندازد ولی به قول خوشان اینجا سینماست و یک محیط فرهنگی است ... فرهنگ برهنگی یا برهنگی فرهنگی؟!! از یکی از همین خانم ها یک بلیت اضافه را به مبلغ 1000 تومان می خرم ، به متصدی پاره کردن بلیت می گویم : ما دو نفریم ولی یک بلیت بیشتر نداریم با روی خوش عذر من را برای ورود می پذیرد و ما دو نفر با یک بلیت وارد سالن نمایش می شویم. وقتی داخل صف ایستاده بودم ، یکی از همان خانم های روشنفکر که برایتان توصیف کردم با طعنه و کنایه به خانم چادری که در صف ایستاده بود می گفت : «مگه شما چادری ها هم چیزی از فیلم می فهمید؟». راستی ما مذهبی ها و بچه مسلمان ها هم چیزی از فیلم می فهمیم ؟!! اینقدر جمله اون خانم احمقانه بود که به خودم گفتم جواب ابلهان دادن خموشی است. این بار نمایش فیلم با 25 دقیقه تاخیر شروع شد ؛ در خلاصه داستان فیلم «پل چوبی » که در فیلم شناخت جشنواره نوشته شده ، آمده است « پل چوبی معبری بود بر خندق شمالی تهران- مابین پایتخت و ییلاق شمیران- محل اتصال طهران قدیم و تهران مدرن. اینجا و اکنون محله پل چوبی ، یادگار گذشته است. نامی به جا مانده در قلب شهری پر هیاهو؛ و محل رخداد عاشقانه ای نا آرام ... » تصورم این بود که به تماشای فیلمی احساسی و عاطفی می رویم ، اما با شناخت قبلی که از کارگردان داشتم ،منتظر یک فیلم کاملا سیاسی بودم و با شروع فیلم مطمئن شدم که فیلم کاملا سیاسی است ،در واقع بیانیه ای تند علیه جریان حاکمیت . سردار ، سرهنگ و بطور کل نیروی انتظامی بود و ماجرای عشق و عشق ورزی جوانان ابزاری بود که کارگردان بوسیله آن نا امنی کشور برای زندگی عاشقانه را گوشزد کند؛ کرم پور با انتخاب ماه های ابتدایی سال 88 بعنوان بستری برای رخ دادن یک ماجرای عاشقانه تلاش می کرد زمان و زمانه را برای بیان حرف های سیاسیش به خدمت بگیرد . فیلم روایت زندگی شمال شهرنشین های خوش گذران تهرانی بود که از مناسبات شرعی و دینی هیچ بویی نبرده بودند . اختلاط و روابط غیر شرعی در فیلم رفتاری کاملا عادی و روشنفکرانه جلوه داده می شد و همه این جوانان آرزوی رفتن از کشور را در سر می پروراندند و در واقع چالش اصلی فیلم بر مهاجرت یک زوج جوان ظاهرا عاشق بنا نهاده شده بود. کارگردان به بیان حال و هوای هم مشربان خودش در شهرک غرب و دیگر مناطق خوش نشین مراکز استان ها می پرداخت و طعنه ها و کنایه های سیاسی فیلم به دغدغه های خود کارگردان و نویسنده برمی گشت. البته پیشنهاد بنده به کارگردان این است که به جای این همه خرج و هزینه و دستمزد بازیگر و فیلمبردار و غیره بهتر است که یک صندلی معمولی جلوی دوربین بگذارد و خطابه و متن سیاسی خود را برای مردم قرائت کند ،تا هم وقت کمتری گرفته شود و مردم هم مجبور نباشند اینهمه صحنه های حاشیه ایی ببینند تا کارگردان در لابلای آنها گرایشات سیاسی خویش را بروز دهد. دست نوشته های کرم پور در وصف فیلم خودش گویای محتوای کاملا سیاسی فیلم است :« مدت ها بود می خواستم پل چوبی را بسازم ... اینجا و اکنون عاشقانه ساختن انتخاب نیست ، ضرورت است. پاسخی است به یک نیاز عمومی ؛ یک تعهد اجتماعی است برای یک فیلم ساز در پیرامونی نا آرام و گاها خشن ... جامعه ای که خیلی چیزها را فراموش کرده و می کند... پل چوبی یک عاشقانه نا آرام است درباره انسان معاصر این جایی ، با تمام دغدغه هایش ، گرفتار آمده در جبر جغرافیایی و تاریخی ». فیلم تمام شده اما من صبر می کنم تا تمامی تماشاگران از سالن نمایش خارج شوند ،تناقضات جامعه دینی ذهنم را آزار می دهد ،چند صندلی کنار من شاعری نشسته است که بارها شعرهایش را در وصف حضرت ابا عبدالله (ع) شنیده ام ، اما وضعیت حضور او و خانواده اش را نمی توانم برای خودم توجیه کنم. آقا سید محسن رفیق قدیمی من همیشه می گفت هر وقت می خوای در چنین جمع هایی حاضر بشی حتما یک آیه الکرسی یک سوره فلق و یک سوره ناس بخون تا خداوند با رحمت خودش تو رو از شر شیاطین انس و جن خلاص کنه ، وضعیت فرهنگی مدعیان روشن فکری جامعه نوین ایران ، به سرعت به سمت زوال و بی دینی است و سینما – خاصه از نوع جشنواره ای اون – عرصه ظهور و بروز بیرونی آنهاست ؛ به یاد این جمله می افتم که اگر « برهنگی نشانه تمدن است ، حیوان ها از همه ما متمدن تر هستند » **** لینک های مرتبط : پلی که در سینما کارایی ندارد/ "پل چوبی"
نوشته شده توسط : سبحان |
چهارشنبه 90 بهمن 19 ساعت 12:47 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|