نمی دانم به شور و نشاط جمعیت عظیمی نگاه کنم که مشتاقانه به خیابان آمده بودند تا مدافع انقلاب اسلامی شان باشند یا چشم بر پرده ای نقره ای بدوزم که فقط نام انقلاب را یدک می کشد؟! نمی دانم آن پیرزن گوژپشتی که عصا زنان به تظاهرات آمده بود، به سینما می رود تا ببیند چگونه به حجاب و چادر پاک او می خندند؟! نمی دانم سهم آن پیرمرد زابلی یا آن کودک روستایی از «هنر هفتم» چقدر است، وقتی دوربین آقای کارگردان جز خیابان های تهران جای دیگری را نمی بیند؟! نمی دانم کجای انقلاب ما رنگ «مرفهین بی درد» و بوی «تجمل گرایی» داشت؟! نمی دانم ... بگذریم؛ اصلا این روزها دانستن خوب نیست. بهتر است ما هم ندانیم و روی صندلی های نرم تالار وحدت بنشینیم؛ حالا آقای کارگردان روی صحنه رفته و باید بلند شویم و به احترامش کف بزنیم. او هم پشت تریبون می رود و با کمال تواضع(!) به ملت ایران توهین می کند تا حکم به مسلخ بردن عدالت را بدهد و من به این فکر می کنم که تنها در کشور ما یک هنرمند از مجرمی که در حین ارتکاب جرم دستگیر شده، حمایت می کند. آقای کیمیایی! «جرم» فقط بر روی پرده سینما نیست، در زیرزمین خانه دوست دیرینه شما هم بود و عدالت، دوست و رفیق و همکار نمی شناسد ! از روزهای «جشنواره فیلم فجر» و حال و هوای سینما برایم تنها بغضی باقی مانده که چقدر انقلابمان در حوزه سینما غریب است، چقدر این سینما با مردم بیگانه شده و چه بسیار راه نرفته مانده تا سینما - این طفل عقب مانده انقلاب - به امروز برسد و پا به پای ملت انقلابی ایران حرکت کند و مبلغ اهداف و آرمان های اسلامی شان باشد. این روزها عجیب به این فکر می کنم که دنیای غرب چقدر در باطل شان مصمم اند و با تمام توان در عرصه صدا و تصویر به میدان آمده اند، اما ما انگار به فکر دفاع از حقانیت مان در قاب سحرآمیز سینما نیستیم! فارغ از طناب کشی های سیاسی، در سینمای ما از ابتدا تا امروز چهارچوب مشخصی که مبتنی بر اندیشه دینی و در خدمت انقلاب اسلامی و با رویکردی جهانی باشد، دیده نمی شود. و این یعنی 30 سال به در و دیوار زدن در یکی از قدرتمندترین عرصه های ارائه فکر و اندیشه که به آن «هنر هفتم» یا «سینما» می گویند . مختصات این حرکت عظیم بارها و بارها توسط امام خمینی(ره) و رهبر بزرگوار انقلاب ترسیم شده، اما دریغ از ذره ای همت و غیرت مسئولین که انگار فیلم «آلزایمر» پیش از آنکه به سالن سینما برود در ذهن ما مجوز اکران گرفته است! این روزها اما جای «سائل» و «مسئول» عوض شده و به جای آنکه معاونت محترم سینمایی وزارت ارشاد پاسخگو باشد و ما مطالبه کننده خواست های مردم باشیم، انگار باید از ایشان عذرخواهی کنیم که چرا دغدغه انقلاب و سینمای اسلامی داریم! چرا سوال می کنیم و چرا ایشان پاسخ نمی دهند؟! «جواد شمقدری»، کارگردان ارزشی و رزمنده ای از سربازان خمینی(ره) که سال ها پیش می شناختیم با شمقدری این روزها زیاد شبیه نیست؛ مردی که دغدغه سینمای متعهد دینی داشت، کارگردان فیلم استکبارستیز «طوفان شن» و خالق فیلمنامه ارزشی «33 روز»، کسی که حتی یک مین جنگی را بهانه خوبی می دید برای کوبیدن ریشه های صهیونیسم و سرمایه داری مدرن، حالا کمی برایمان غریبه شده ! جناب آقای شمقدری! در برنامه تلویزیونی «هفت» خطاب به «کیهان» فرمودید که به خاطر انتقادات مستند خود از وقایع تلخ جشنواره حلالیت بخواهیم! چشم؛ حلالیت می خواهیم، اما نه از شما و دوستانتان بلکه از هزاران شهیدی حلالیت می خواهیم که فقط برای اسلام ناب محمدی(ص) پا در معرکه گذاشتند و این روزها با ذره بین هم نمی شود آرمان های اسلام و امام و انقلاب را در سالن های سینما دید! آقای شمقدری! مجری آن برنامه در پیش چشمان شما از سینمای جمهوری اسلامی تنها به ذکر لفظ جمهوری اش بسنده کرد و شما هنوز در وصف فیلم «سرب» مانده بودید. برادر شمقدری! شما که از نسل دوم انقلاب هستید برای خمینی ندیده ها از انقلاب بگویید، از جبهه بگویید، از درد و داغ پیر جماران بگویید وقتی می گفت: «من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.» 1 از دغدغه های ولی و رهبرمان بگویید که فرمود: «من معتقدم در سینمای ما نشان زیادی از انعکاس معارف ارزشی اسلامی وجود ندارد» 2 از همرزمان و همسنگرانتان بگویید که در تصاویر جشنواره شما یاد «معتاد» جلوه داده شده اند، یا «کلاهبردار» و یا «مارگیر»! برادر شمقدری! تقصیر ما نیست که خانم کارگردان چند روز پس از انتخابات 1388، موجی از تهمت و دروغ و افترا را نصیب انقلاب اسلامی و مسئولان نظام می کند و این روزها در سالگرد پیروزی انقلاب، در جشنی موسوم به «جشنواره فیلم فجر» با سلام و صلوات به او میدان می دهند! تقصیر ما نیست که مشتی نمک می خورند و نمکدان می شکنند! تقصیر ما نیست که از تریبون جشنواره شما صدای استودیوی VOA به گوش می رسد! تقصیر ما نیست که در فیلم تایید شده شما، حجاب را به سخره می گیرند و آن را دست و پاگیر و نوعی محدودیت نشان می دهند! تقصیر ما نیست که BBC فارسی قند در دلش آب می شود از مواضع شما و وزیر محترم ارشاد! جناب آقای شمقدری! ما چه کار کنیم که نمی توانیم مثل شما از پوچ گرایی فیلم های جشنواره تان اهداف والای انقلاب را بیرون بکشیم! ما چگونه بگوییم بعد از گذشت 30 سال از پیروزی انقلاب تنها فیلمی که در توصیف بنیانگذار انقلاب ساخته می شود آنقدر بی کیفیت است که همه را ناامید می کند. نه! اشتباه نکنید، آقای افخمی مقصر نیست. آن روز در طبقه منفی دو برج میلاد باید شما پشت میز نقد و بررسی می نشستید و ما سؤال می کردیم که 30 سال از انقلابی گذشت که 5 سال آن با مسئولیت هنری شما در دولت سپری شد، کجاست یک زندگی نامه تصویری از شخصیت های انقلاب؟ سهم بهشتی، رجایی، باهنر، لاجوردی از سینمای انقلاب چیست؟ سهم زین الدین ها، باقری ها و باکری ها از این پرده عریض نقره ای چقدر است؟ برادر شمقدری! ما آمده ایم حلالیت بخواهیم از دست بریده خرازی در خیبر، از گلوی پاره شده چمران در دهلاویه، از بدن غرقه به خون همت در خاکهای مجنون. ما حتی می خواهیم حلالیت بخواهیم از دانشمندان مجاهدی چون کاظمی آشتیانی، علی محمدی و شهریاری که یک عمر سختی را به جان خریدند تا مرزهای دانش و فن آوری را بشکنند، اما پروژه های سینمایی ما در خوش بینانه ترین حالت به روابط اجتماعی درجه چندم مردم طبقه مرفه و متوسط تهران خلاصه می شود. ما آمده ایم از تمام دانشمندان جوان کشورمان حلالیت بخواهیم که جهاد علمی شان هیچ وقت توسط مسئولین فرهنگی و سینمایی دیده نشد. حالا شما باز هم می توانید مسحور فیلم «گوزن ها» باشید، اما ما به سراغ صحیفه حضرت روح الله می رویم و برای چندمین بار این جملات را در پیام «هنر متعهد» می خوانیم : «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام ائمه هدی- علیهم السلام- اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن، کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد». هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در راس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانی می توانند بی دغدغه، کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان، به حیات جاودان رسیده اند.» 3 امروز مردم مسلمان ایران در عصر یک روز تعطیل، ترجیح می دهند برای تفریح روی چمن های خشک شده یک پارک بی آب و علف بنشینند و رد شدن ماشین های خیابان را نگاه کنند، اما به سینمایی نروند که کمترین نسبت و سنخیتی با اهداف و ارزشهایشان ندارد؛ این را می توانید از مشاهده آمار مخاطبان سینما و گزارش فروش فیلم ها در چند سال اخیر بفهمید! سیدعبدالحسن هاشمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1-«پیام قبول قطعنامه 598»، صحیفه امام(ره)، جلد 21، ص 93، 29/4/1367 2-دیدار مقام معظم رهبری با کارگردانان سینما، مورخه 23/3/1385 3-«پیام هنر متعهد»، صحیفه امام(ره)، جلد 21، ص 145، 30/6/1367
نوشته شده توسط : سبحان |
شنبه 89 اسفند 7 ساعت 11:52 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|