پیرمرد آرام خندید و بعد، مثل اینکه چیزی یادش آمده باشد ، گفت :راستی نوشیدنی هم داریم .آب سیب یا پرتغال؟ نوشیدنی برای من ؟ نوشیدنی! من نصفه دیگر جام زهر را می خواهم .نوشیدنی خوبیست . امام هم از آن خورده .تبرک است... پیرمرد مبهوت او را نگاه می کرد و ارمیا آرام دور می شد. برشی کوتاه از کتاب ارمیا-رضا امیرخانی
نوشته شده توسط : سبحان |
یکشنبه 95 تیر 6 ساعت 6:58 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
بسیارى از احکام عبادى اسلام منشأ خدمات اجتماعى و سیاسى است. عبادتهاى اسلامى اصولًا توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلًا نماز جماعت و اجتماع حج و جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقى و اعتقادى، حائز آثار سیاسى است. اسلام این گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آنها استفاده دینى بشود؛ عواطف برادرى و همکارى افراد تقویت شود؛ رشد فکرى بیشترى پیدا کنند؛ براى مشکلات سیاسى و اجتماعى خود راه حلهایى بیابند؛ و به دنبال آن به جهاد و کوشش دسته جمعى بپردازند. در کشورهاى غیر اسلامى، یا حکومتهاى غیر اسلامى در کشورهاى اسلامى، هرگاه بخواهند چنین اجتماعاتى فراهم آورند، مجبورند میلیونها از ثروت و بودجه مملکت را صرف کنند. تازه اجتماعات آنها بى صفا و ظاهرى و عارى از آثار خیر است. اسلام ترتیباتى داده که هر کس خودش آرزو مى کند به حج برود، و راه افتاده به حج مى رود. خودش با اشتیاق به نماز جماعت مى رود. باید از این اجتماعات به منظور تبلیغات و تعلیمات دینى و توسعه نهضت اعتقادى و سیاسى اسلامى استفاده کنیم. بعضى به این فکرها نیستند، و بیش از اینکه و لا الضالین را خوب ادا کنند فکرى ندارند.حج که مى روند، به جاى اینکه با برادران مسلمان خود تفاهم کنند، عقاید و احکام اسلام را نشر دهند و براى مصایب و مشکلات عمومى مسلمانان چارهاى بیندیشند، و مثلًا براى آزاد کردن فلسطین که وطن اسلام است اشتراک مساعى کنند، به اختلافات دامن مى زنند! در حالى که مسلمین صدر اسلام با اجتماع حج و با جماعت جمعه کارهاى مهم انجام مى دادند. در خطبه روز جمعه این طور نبود که فقط یک سوره و دعایى بخوانند و چند کلمه اى بگویند؛ با خطبه هاى جمعه بسیج سپاه مى شد، و از مسجد به میدان جنگ مى رفتند. و کسى که از مسجد به میدان جنگ برود، فقط از خدا مى ترسد و بس؛ و از کشته شدن و فقر و آوارگى نمى ترسد. و چنین سپاهى سپاه فاتح و پیروز است. هرگاه خطبه هایى را که راجع به جمعه است و خطبه هاى حضرت امیر (ع) را ملاحظه کنید، مى بینید که بنا بر این بوده که مردم را به راه بیندازند و به حرکت درآورند و به مبارزه برانگیزند؛ براى اسلام فدایى و مجاهد بسازند؛ و گرفتاریهاى مردم دنیا را برطرف کنند. اگر هر روز جمعه مجتمع مى شدند، و مشکلات عمومى مسلمانان را به یاد مى آوردند و رفع مى کردند، یا تصمیم به رفع آن مى گرفتند، کار به اینجا نمى کشید. امروز باید با جدیت این اجتماعات را ترتیب دهیم، و از آن براى تبلیغات و تعلیمات استفاده کنیم. به این ترتیب، نهضت اعتقادى و سیاسى اسلام وسعت پیدا مى کند و اوج مى گیرد. اسلام را عرضه بدارید. و در عرضه آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید. چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشته ایم از دست برود، چگونه هنوز مردم براى عاشورا سینه مى زنند و اجتماع مى کنند. (سلام بر مؤسس آن) شما هم امروز کارى کنید که راجع به حکومت موجى به وجود آید؛ اجتماعات برپا گردد؛ روضه خوان و منبرى پیدا کند؛ و در ذهن مردم مطرح بماند. اگر اسلام را معرفى نمایید و جهان بینى (عقاید) و اصول و احکام و نظام اجتماعى اسلام را به مردم بشناسانید، با اشتیاق کامل از آن استقبال مى کنند. خدا مى داند که خواستاران آن بسیارند. من تجربه کرده ام، وقتى کلمه اى القا مى شد، موجى در مردم ایجاد مى گردید. براى اینکه مردم همگى از این وضع ناراحت و ناراضى هستند. زیر سرنیزه و خفقان نمى توانند حرفى بزنند. کسى را مى خواهند که بایستد و با شجاعت صحبت کند. اینک شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و براى مردم نطق کنید. حقایق را به زبان ساده براى توده هاى مردم بیان کنید؛ و آنان را به شور و حرکت درآورید. از مردم کوچه و بازار، از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند که براى آزادى و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه براى آزادى و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روى آن تصحیح کنند، و به صورت یک نیروى مجاهد، دستگاه سیاسى جائر و استعمارى را سرنگون کرده، حکومت اسلامى را برقرار سازند. فقهایى حصن اسلام هستند که معرف عقاید و نظامات اسلام و مدافع و حافظ آن باشند؛ و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطق هاى پر شور و بیدارکننده و رهبرى مردم ثابت کنند. در این صورت است که اگر بعد از 120 سال درگذشتند، مردم احساس خواهند کرد که مصیبتى بر اسلام وارد و خلئى ایجاد شده است، و به تعبیر روایت ثُلِمَ فِى الْاسْلامِ ثُلْمة لا یسدُّها شَیْءٌ. اینکه مى فرماید فقیه مؤمن اگر بمیرد، ثُلِمَ فىِ الْاسْلام، خلئى جبران ناپذیر در جامعه اسلام به وجود مى آید، مردن بنده است که در خانه نشسته ام و کارى جز مطالعه ندارم؟ از رفتن من چه خلئى در جامعه اسلام ایجاد مىشود؟ اسلام وقتى امام حسین (ع) را از دست مىدهد، ثُلم فیه ثلمة، خلئى جبران ناپذیر در آن به وجود مى آید. کسانى که حافظ عقاید و قوانین و نظام اجتماعى اسلام هستند، مانند خواجه نصیر و علامه که خدمت شایان و نمایانى کرده اند، اگر بمیرند خلئى به وجود مى آید. اما من و جنابعالى براى اسلام چه کرده ایم که اگر مردیم مصداق این روایت باشد؟ هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى شود! ما یا فقیه نیستیم حق فقه، یعنى آن طور که باید بود؛ و یا مؤمن نیستیم حق ایمان. بخش هایی از کتاب ولایت فقیه امام خمینی ره
نوشته شده توسط : سبحان |
دوشنبه 95 خرداد 31 ساعت 7:20 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لزوما برای طی طریق در عوالم مادی و معنوی به مشارطه ، مراقبه ، محاسبه و معاتبه نیازی نیست در روزگاری که من و شما زندگی می کنیم هستند موجوداتی که فارغ از پایبندی به اصول حقه سیرو سلوک پای در این راه می نهند و گاه این مراتب را به گونه ای پر شتاب طی می کنند که خطر گریز از مرکز و پرتاب شدنشان به بیرون از دایره سالکین،هماره آنها را تهدید می نماید. سالک در این مجال می بایست در ابتدا جهت باد را مشخص نموده و سپس برای بهره مندی از این جریان و خنکای دلنشین آن خود را آزادانه در این مسیل رها کند. شاید که باد خود، او را مامن و پناه شود. روزگاری که یک چشمک گاه موجبات چنان شهرت و اعتباری می گردد ،که برخی نا امیدان شتابان و مشتاقانه به وادی امید پای می نهند و سودای پرواز در عالم اعتباریات را در سر می پرورانند. سیاست و سیاست ورزی چنان بر تارک این سرزمین سایه افکنده که حتی هزاران آفتاب تابان دیگر نیز مجال روشنایی بخشیدن به آن را نخواهند داشت ... طرفین این دعوا چنان بی محابا بر یکدیگر می تازند و خود را در همه امور ذی حق می دانند که گویی در این عالم همه ی رنگ ها از بین رفته و فقط سیاهی و سفیدی باقی مانده است. در این روزگار مردمی که قرار بود ولی نعمتان انقلاب باشند ، ذیل اندیشه های سیاسی حضرات سیاست پیشه اوقات به سر می کنند و روز به روز در فهم تعابیر و واژگان زاییده ذهن بیمار آنها دچار تناقض می گردند و علم سیاست که قرار بود روزگاری ابزاری برای اداره و مراقبت امور داخلی و خارجی کشور باشد ، امروزه به ابزاری برای ایجاد دوقطبی و تفرقه در جامعه بدل گردیده است و حضرات سیاست پیشه ما، روز به روز در این چاه ویل بیش از پیش فرو می روند. مبارزین دهه پنجاه که در ابتدای سلوک سیاسی خویش زندگی جهادی بر طبق مشی حضرت روح الله را برای خود برگزیده بودند. امروزه به تئوری پردازی بر طبق تئوری های توسعه مدرن روی آورده و در فهم اقتضائات طبقات فرودست جامعه به کل لنگ می زنند و مستضعفین وارث انقلاب نیز هجویات آنها را فهم نمی کنند. انقلاب مستضعفین در کشاکش دعواهای سیاسی، شتابان و بی محابا به گرداب بی انتهای مدرنیته می افتد و مشی و خوی استکباری روز به روز بر رفتار برخی از متولیان انقلاب چیره می شود و در این میان باز هم امید سکاندار اصلی این سفینه نجات به مردم است . مردمی که اگر چه بر دین عجائزند و چیزی از تفکر ما بعد الطبیعی امروز نمی دانند،اما به مدد حجت باطنی خویش که عقل اقبال است در اعتقاد خویش ثابتند و حتی اگر نتوانند برهان فلسفی بر اعتقاد خویش اقامه کنند،باز گوهری چون امام را با زیور بدلی روشنفکرانی که همه چیز را با محک «علم» کوته بین و کوتاه پسند امروزی می سنجند اشتباه نمی گیرند. در این احوال شاید به جای تجدید نظر در مبانی انقلاب ، بیشتر محتاج تجدید نظر در مبانی اعتقادی خویش باشیم. چرا که گویی این مبانی در نظر ما و به مرور زمان طی این سی و هفت سال دیگرگون شده.با عقل امروزی ،بیم آن هست که چند صباحی دیگر از امام و صحیفه اش که نازله چندین و چند باره دستورات الهی در عصر ماست چیزی فهم نشود.
نوشته شده توسط : سبحان |
سه شنبه 95 خرداد 11 ساعت 3:51 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|